loading...
نقطه سر خط ...
123 بازدید : 71 پنجشنبه 23 آذر 1391 نظرات (0)

برای نصب ورد پرس شما به سرور لینوکس (ترجیحا آپاچی نسخه +2 ) با پشتیبانی PHP و بانک MYSQL نیاز دارید.

1- آخرین نسخه وردپرس را از سایت وردپرس .org دانلود کنید و بعد از بازکردن فایل zip ، تمام فایل های داخل آن را به روی ریشه سرور خود منتقل کنید.

123 بازدید : 284 شنبه 01 آبان 1389 نظرات (2)

یک عشق عروج است و رسیدن به کمال

                                                    یک عشق غوغای درون است و تمنای وصال

یک عشق سکوت است و سخن گفتن چشم

                                                     یک عشق خیال است و خیال است و خیال

123 بازدید : 143 شنبه 01 آبان 1389 نظرات (0)

بگو مگوها:
حرف آخر را در جر و بحث ها زنان ميزنند. هر چيزي كه يك مرد بعد از آن بگويد، شروع يك بگو مگوي ديگر خواهد بود

موفقيت:

يــك مرد موفق كسي است كه بيشتر از آنچه هـمــسرش خرج ميكند درآمد داشته باشد. يك زن موفق كسي است كه بتواند چنين مردي را پيدا كند.

ازدواج:
يك زن به اميد اينكه شوهرش تغيير كند با او ازدواج ميكند،ولي تغييرنميكند. يك مــرد به اين اميد با همسرش ازدواجميكند كه تغيير نكند، وليتغيير ميكند.

روابط:
اول از همه، يك مرد يك رابطه را يك رابطه بحساب نمي آورد. وقتي رابطه ايتمام ميشود، زن شروع به گريه نموده و سفره دلش را براي دوستان دخترشميگشايد و نيز شعري با عنوان "همه مردها نادانند" مي سرايد. سپس به ادامهزندگيش ميپردازد. مرد هنگام جدايي اندكي مشكلاتش بيشتر است. 6 ماه پس ازجدايي ساعت 3 نيمه شب يك پنجشنبه، تلفن ميزند و ميگويد: "فقط ميخواستمبدوني كه زندگيمو از بين بردي، هيچوت نمي بخشمت، ازت متنفرم، تو يه ديوانهاي، ولي ميخوام بدوني باز هم يه فرصتي برامون باقي مونده." نام اين كارتماس تلفني "ازت متنفرم/عاشقتم" است كه 99 درصد مردان حداقل يك بار آنراانجام ميدهند. برخي كلاسهاي مشاوره اي مخصوص مردان براي رها شدن از ايننياز تشكيل ميشود كه معمولا تاثيري در بر ندارند.

بلوغ:
زنان بسيار سريعتر از مردان بالغ ميشوند. اغلب دختران 17 ساله ميتوانندمانند يك انسان بالغ رفتار كنند. اغلب پسران 17 ساله هنوز در عالم كودكانهبسر برده و رفتارهاي ناپخته دارند. به همين دليل است كه اكثر دوستي هايدوران دبيرستان به ندرت سرانجام پيدا ميكنند.

فيلم كمدي:
فرض كنيد چند زن و مرد در اتاقي نشته اند و ناگهان سريال نقطه چين شروع ميشود. مردها فورا هيجان زده شده و شروع به خنده و همهمه ميكنند، و حتي ممكناست اداي بامشاد را نيز درآورند. زنان چشمانشان را برگردانده و با گله وشكايت منتظر تمام شدنش ميشوند.

دست خط:
مردها زياد به دكوراسيون دست خطشان اهميت نميدهند. آنها از روش "خرچنگغورباقه" استفاده ميكنند. زنان از قلم هاي خوشبو و رنگارنگ استفاده كرده وبه "ي" ها و "ن" ها قوس زيبايي ميدهند. خواندن متني كه توسط يك زن نوشتهشده، رنجي شاهانه است. حتي وقتي مي خواهد تركتان كند، در انتهاي يادداشتيك شكلك در انتها آن ميكشد.

حمام:
يك مرد حداكثر 6 قلم جنس در حمام خود دارد - مسواك، خمير دندان، خميراصلاح، خود تراش، يك قالب صابون و يك حوله. در حمام متعلق به يك زن معموليبطور متوسط 437 قلم جنس وجود دارد. يك مرد قادر نخواهد بود اغلب اين اقلامرا شناسايي كند.

خواروبار:
يك زن ليستي از جنسهاي مورد نيازش را تهيه نموده و براي خريدن آنها بهفروشگاه ميرود. يك مرد آنقدر صبر ميكند تا محتويات يخچال ته بكشد و سيبزميني ها جوانه بزنند. آنگاه بسراغ خريد ميرود. او هر چيزي را كه خوب بنظربرسر مي خرد.

بيرون رفتن:
وقتي مردي ميگويد كه براي بيرون رفتن حاضر است، يعني براي بيرون رفتن حاضراست. وقتي زني ميگويد كه براي بيرون رفتن حاضر است، يعني 4 ساعت بعد وقتيآرايشش تمام شد، آماده خواهد بود.

گربه:
زنان عاشق گربه هستند. مردان ميگويند گربه ها را دوست دارند، اما در نبود زنان با لگد آنها را به بيرون پرتاب ميكنند.

آينه:
مردها خودبين و مغرور هستند، آنها خودشان را در آينه چك ميكنند. زنانبامزه اند، آنها تصوير خود را در هر سطح صيقلي بازديد ميكنند -- آينه،قاشق، پنجره هاي فروشگاه، برشته كننده ها، سر طاس آقاي زلفيان...

تلفن:
مردان تلفن را به عنوان يك وسيله ارتباطي براي ارسال پيامهاي كوتاه وضروري به ديگران در نظر ميگيرند. يك زن و دوستش مي توانند به مدت دو هفتهبا هم باشند و بعد از جدا شدن و رسيدن به خانه، تلفن را برداشته و به مدتسه ساعت ديگر با هم شروع به صحبت كنند.

آدرس يابي:
وقتي يك زن در حال رانندگي احساس ميكند كه راه را گم كرده، كنار يكفروشگاه توقف كرده و از كسي كه وارد است آدرس صحيح را ميپرسد. مردان اينرا به نشانه ضعف ميدانند. آنها هرگز براي پرسيدن آدرس نمي ايستند و به مدتدو ساعت به دور خودشان ميچرخند و چيزهايي شبيه اين ميگويند: "فكر كنم يهراه بهتر پيدا كردم،" و "ميدونم كه بايد همين نزديكي باشه، اون مغازه طلافروشي رو ميشناسم."

پذيرش اشتباه:
زنان بعضي اوقات قبول ميكنند كه اشتباه كردند. آخرين مردي كه اشتباهش را پذيرفته 25 قرن پيش از دنيا رفته است.

فرزند:
يك زن همه چيز را در مورد فرزندش مي داند: قرارهاي دكتر، مسابقات فوتبال،دوستان نزديك و صميمي، قرارهاي رمانتيك، غذاهاي مورد علاقه، اسرار، آرزوهاو روياها. يك مرد بطور سربسته و مبهم فقط ميداند برخي افراد كم سن و سالهم در خانه زندگي ميكنند.

لباس شيك پوشيدن:
يك زن براي رفتن به خريد، آب دادن به گلهاي باغچه، بيرون گذاشتن سطل زبالهو گرفتن بسته پستي لباس شيك مي پوشد. يك مرد فقط هنگام رفتن به عروسي و يامراسم ترحيم لباس رسمي برتن ميكند.

شستن لباسها:
زنان هر چند روز يك بار لباسهايشان را ميشويند. مردها تك تك لباس هايموجود در كمد، حتي روپوش و اونيفرم جراحي هشت سال پيش خود را مي پوشند وهنگاميكه لباس تميزي باقي نماند، يك لباس كثيف بر تن نموده و كوه ايجادشده از لباسهاي چرك خود را با آژانس به خشك شويي منتقل ميكنند.

عروسي:
هنگام ياد كردن از عروسي ها، زنان در مورد "مراسم جشن" صحبت ميكنند، مردان درباره "ميهماني هاي دوران مجردي."

اسباب بازي:
دختران كوچك عاشق عروسك بازي هستند و وقتي به سن 11 يا 12 سالگي ميرسندعلاقه شان را از دست ميدهند. مردان هيچگاه از فكر اسباب بازي رها نميشوند.با بالا رفتن سن آنها اسباب بازي هايشان نيز گران قيمت تر و پيچيده ترميشوند. نمونه هاي از اسباب بازيهاي مردان: تلويزيون هاي مينياتوري وكوچك، تلفنهاي اتومبيل، مخلوط كن و آب ميوه گيري، اكولايزرهاي گرافيكي،آدم آهني هاي كنترلي، گيمهاي ويدئويي، هر چيزي كه روشن و خاموش شده، سر وصدا كند و حداقل براي كار كردن به شش باتري نياز داشته باشد.

گل و گياه:
يك زن از شوهرش ميخواهد وقتي مسافرت است به گل ها آب دهد. مرد به گلها آبميدهد. زن پنج روز بعد به خانه اي پر از گلها و گياهان پژمرده برميگردد.كسي نميداند چرا اين اتفاق افتاده است.

123 بازدید : 158 شنبه 01 آبان 1389 نظرات (0)

 ستاره.م ماجرای ازدواجش را با بهمن مهران شرح می ده

سلام. نمي دونين چه حاليم! بهتون گفته بودم كه يكیاز نويسنده های صفحه سوسه قراره بياد به خواستگاريم! اسمش بهمن مهرانه!عجب اسم باكلاسی! حتماً تيپ و فرهنگ و البته جيبشم باكلاسه!خانواده اشالآن زنگ زدن و پشت تلفن دارن اصرار مي كنن كه هر چي زودتر بيانخواستگاری، ولي می دونين كه من مي خوام پله های ترقی رو يكی يكی...ولش كنمامان! وقت برای اين جور حرفها زياده!بگو سريعتر بيان تا پشيمون نشدن!
                                                                ***
الآنهكه برسن ديگه. اِ...مامان يه تویوتا كمری دم در نگه داشت. حتماً همين«بهمن مهران» اينان!... اِ... پس چرا اين اصغرآقا سمساری از توش پيادهشد؟! خب عيب نداره اينكه ماشينش مالی نبود! ماشين بهمن مهران اینا حتماًبهترتره!...زينگ... بله، كيه؟...بله. بفرمايين بالا. خودشونن.
                                                                ***
(بعد از چند دقيقه احوالپرسی) - جناب بابای ستاره .م! اين نزديكيهای خونه شما كه جای پارك هم پيدا نميشه.
- نه، اين جوری نيست. همه همسايه های ما كمری ها و بي ام وهاشون رو راحت پارك مي كنن.
-آره برای كمری و بي ام و جای پاركش خوب اندازه بود! ولي نيست اين ژيان مااندازه اش فرق می كنه بايد دنبال جا پارك مخصوص براش بگردی! تازه يه درعقبش و يه در جلوش با كاپوت و صندوق عقبش هم توی تصادف اخير قر شده وبراحتی ماشين تو جا پارك جا نميشه!
من: (ستاره.م توی دلخودم): اين باباش حتماً از اوناييه كه فكر مي كنه پول صرف خريد ماشينكردن، حروم كردن پوله و حتماً دلارهاش رو جای ديگه سرمايه گذاری كرده!
                                                                ***
- جناب بابای ستاره.م اگه اجازه بدين اين دو تا كفتر عاشق سبكبال پرنده ی چغك! برن اون ور پذيرايی و سنگهاشون رو توی سر هم بزنن!
- بفرما. پسرم.

                                                          ***    

- شما از چه رنگی خوشتون مياد آقا بهمن؟
- من قورمه سبزی رو به همه چی ترجیح میدم!
- چه كتابهايی رو بيشتر مطالعه می كنين؟
- كتاب های پائولو كوييلو. بينوايانش رو خيلی می پسندم!
- نظرتون در مورد زيبايی آسمون چيه؟
- ستاره هاش رو از همه بيشتر دوست دارم!
- ستاره هاش!
- نه! فقط يك ستاره اش رو!
- نظرتون در مورد ادامه تحصيل من چيه؟
- به شرطی كه به درستون لطمه ای نزنه از نظر من مانعی نداره!
بهمن مهران: ...عجب سؤالهای حاشيه ای مي پرسين نوبت منه كه سؤال بپرسم!
- رک و راست بگین شما با من ازدواج مي كنين یا نه؟ باور كنين اگه بگين نه، همين الآن با خانواده ام ميرم و ديگه هم مزاحمتون نميشم.
-نه نه نه....! كجا برين؟! البته من ... ادامه تحصيل... پله های ترقي...راستش جوابم مثبت هست، نه كه نباشه! (شما جايی نرين يه وقت!) ولی يك كمبايد فكر كنم! فقط يه ذره ها!
- بهمن مهران (توی دلش): آره. ما هم ميدونيم كه چقدر قراره فكر كني!
                                                                  ***
...خبمثل اينكه بچه های گلمون حرفهاشون رو زدن. خب دخترم با توجه به شرايط ايندوره زمونه فكر نمی كنم بخوای پسر گل من رو بپرونی درسته؟!!!هه هه هه!
پدر ستاره.م ( توی دلش): موقع تعيين شيربها و مهريه هم ببينم همينجوری ميتونی بخندی؟!!!هه هه هه!
«چند روز بعد»
... سركار خانوم ستاره .م آيا بنده وكيلم شما را با مهريه ... به عقد جناب آقای بهمن مهران در آورم؟!
ستاره .م: با اجازه بزرگترها كه جاشون اينجا خيلی خاليه* ، بله!
...عروسخانوم اگر اجازه مي داديد بنده سه بار خطبه را جاری می كردم بار دراماتيكداستان خيلی بيشتر می شد و اين گونه گند زديد به هر چه بار دراماتيك است!
*همگی بزرگترهای عروس و داماد در بيمارستان به سر مي برند. آخه برای مهريهو شير بها و ...حسابی چك و چونه هم رو پايين آوردند و توی سر و كله همزدند! ولي خوشبختانه اين مسائل نگذاشت كه اين دو كفتر عاشق بهم نرسند!....و اين گونه بود كه ستاره.م قصه ما بالاخره به خانه بخت رفت.
«چند سال بعد»
- من رفتم خونه بابام! نيای باز منت بكشی ها!

تعداد صفحات : 37

درباره ما
نوسان!!!
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 185
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 12
  • بازدید ماه : 178
  • بازدید سال : 1,372
  • بازدید کلی : 31,277
  • کدهای اختصاصی